سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
جمعه 94/2/25 2:11 ع

 ... هی می رفت و می آمد . برای رفتن به خانه دو دل بود. یادش رفته بود نان بگیرد. بهش گفتم: « سهمیه ی امروز یه دونه نان و ماسته همینو بردار و برو ». گفت: «اینو دادن این جـا بـخورم ، نمی دونم زنـم می تـونـه بخـوره یا نـه » گفتـم : « این سهـم تـوست ، می تونی دور بریزی ، یا بخوری». یکی دو باری رفت وآمد ، آخر هم نان و ماست را گذاشت و رفت.

خاطرات شهید حسن باقری برگرفته از کتاب روایت فتح




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      

( خاطره ای از شهید محمد جواد تند گویان )

 اصـرار فایده ای نداشـت. هر کاری می کـرد ، مادرش اجازه نداد بره آبـادان. می گفت: نمی خواد راه دور بری ؛ برو همین دانشکده مهندسی تهران . جواد هم که دید مادرش راضی نیست، قید دانشگاه رو زد و گفت: « من عاشق مهندسی نفتم و دوست دارم برم آبادان. مطمئنم اگر نروم ،آینده ام خراب می شه . ولی چون مادر راضی نیستن نمی رم !!!؛ هر چی که ایشون بگن همون کار رو می کنم !. » اینو که گفت ، دل مادرش نرم شد و دیگه مخالفت نکرد.

( حکایت آن مرد غریب ، ص 18)




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,