دوباره سرفه یک مرد و خس خس سینه / ودست و پای پر از تاول و پر پینه
دوباره آتش زخمی که شعله ور گشته / وترکشی که بسر داشت دردسرگشته
نشسته یک زن غمگین کنار بستر او / کنار بستر مردی که بود بی بازو
کنار بستر مردی که خسته بود از درد / همان دلاور مجنون جبهه های نبرد
زکلبه دلشان عطر سیب می آید / صدای ناله ام یجیب می آید
و او ز صوت دعای زنش خدایی شد / به یاد آن شب حمله که شیمیایی شد
همان شبی که طلوعش پراز عبادت بود / همان شبی که دعایش فقط شهادت بود
تداعی شب حمله،تداعی شب غم / شب وداع رفیقان،شبی پر از ماتم
به یاد جبهه و شب زنده داری سنگر / به یاد حاجی و بیسیم و رمز یا حیدر
به یاد فکه ،دوکوهه،جزیره مجنون / به یاد دشت پر از خون، چفیه ایی گلگون
به یاد گرمی دل ها،به یاد سردی خاک / به یاد آنهمه رزمنده بدون پلاک
دلش گرفت نگاهی به عکس رهبر کرد / دعا به جان ولی و به جان دلبر کرد
دعا تمام شد و عقده دلش وا شد / و عاقبت سند بندگیش امضاء شد
صدای خس خس سینه تمام شد ،آری / واشکهای زن یک شهید شد جاری
برچسب ها :
ادبیات مقاومت ,