سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

سید با عراقی عربی حرف زد

علی صدوری:

درعملیات بیت المقدس 2 , سید منصور فرمانده اطلاعات عملیات بود. با او وچند تن از برادران اطلاعات برای بازدید از تپ? اولاغ لو به منطقه رفتیم . موقعی رسیدیم آنجا که برادران گردانها دراثر پاتک عراقیها عقب نشینی می کردند . سید منصور یک گونی موشک آرپی جی را برداشت و به من گفت: علی,اسلحه آرپی جی را هم تو بردار تا برویم به جلو. ما با هم به جلو رفتیم. یک لحظه دیدم یک نفر از عراقی ها با تیرباربه جلو می آید .ما نشستیم زمین ,بعد سید با عراقی عربی حرف زد .چند لحظه بعد عراقی یک رگبار به طرف ما شلیک کرد و فراری شد . ما بازهم به جلو رفتیم. دیدیم که از بالای تپه نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق به طور پراکنده به طرف ما می آیند .ما سنگر گرفتیم و با آنها درگیر شدیم. یک لحظه دیدم که سید منصور از ناحیه مچ دست زخمی شد . خوابید زمین و بلند ا... اکبر می گفت و بعد بلند شد با یک دست شروع به شلیک کرد .دقایقی بعد خوابید زمین. رفتم نزدیکش دیدم که گلوله به پشانیش اصابت کرده است و چند ثانیه بعد شهید شد.

سید بعد از هر عملیات ارزیابی دقیقی از عملکرد نیروهایش داشت

مهدیقلی رضایی:

طبق اطلاعاتی که قبل از آشنائی با ایشان داشتیم در خانواده ای مذهبی و معتقد به اسلام به دنیا آمده بود. در مدت تحصیلات از سطح درسی بالایی برخوردار بود .

درسال 1360یا 1361 بعد از اخذ ذیپلم به جبهه اعزام شده بود.

اینجانب در خردادماه سال 1361 اعزام شدم و با 70 نفر پاسدار به اطلاعات لشکر رفتیم.در راه تبریز تا اهوازدر قطار با ایشان هم کوپه شدیم. از اول آشنائی ایشان را فردی مخلص، با تقوا و شجاع یافتم .

در واحد اطلاعات بعد از آموزشهای مقدماتی اطلاعات به منطقه "بمبو" اعزام شدیم . ازهمان اوایل شروع کار توانائی بالای فرماندهی در ایشان مشهود بود . طوری که همه این امر را تصدیق نمودند . بلافاصله به مسئولیت تیم اطلاعات و مسئول محور شناسایی و بعداً مسئول مناطق شناسائی شدند .به جز 6 ماه مأموریت از همان موقع تا وقت شهادت در جبهه بودند و در این مدت در عملیات والفجر 4، بدر، خیبر، والفجر 8، کربلای4، کربلای 5 ، بیت المقدس 2، کربلای 8، نصر 7، و مأموریتهای شناسایی پنجوین ، ماووت ، زید، قصر شیرین و... شرکت نمودند.

ایشان از نظر مدیریت خیلی قوی بودند. از فکر بالائی برخوردار بودند .معتقد به آموزش در یگان بودند. حتی در آن زمانی که بحث آموزش به آن صورت مطرح نبود,ایشان تجارب خود را به صورت جزو? آموزشی درآورده بودند که در مقایسه با جزوه های حال حاضر تقریباً نزدیک و اصول شناسایی را کاملاً خوب توضیح داده بودند . سعی می کردند کاری را که باید انجام بشود به طور کامل و حتی با اشاره به جزئیات به زیر دستان توضیح و توجیه کنند. پیگیری مورد واگذاری شده به زیر دستان ، همراهی نمودن آنها در کارها، اعتماد به نیروها، و اینکه بعد از هر مأموریتی به طور کامل وضعیت نیروها از نظر کارآئی، اخلاق، تدبیر و... نوشته و توانائی آنها را در مسئولیتهای بالا مورد ارزیابی قرارمی داد و به فرماندهان بالاتر ارائه می کرد تا درآینده بتواند از آنها استفاده نماید.

فردی بودند واقعاً الهی ، نمازشب خوان و البته این اصطلاح در مورد این برادران کم است و خیلی بالاترند. به اصول عقاید کلاسهای اخلاق اهمیت می داد .در جمع سعی می کرد دائماً کلاسهای اخلاق، قرآن را برقرار کند. فردی بودند عاشق اهل بیت و دائماً در عزاداری ها شرکت می کردند.

سخت ترین و خطرناکترین معبر !

کریم حرمتی :

اولین برخورد بنده با شهید منصور فرقانی سال 1362 در منطقه مشهور به ارتفاعات بمبو برمیگردد. ایشان با اینکه تازه به اطلاعات مأمور شده بود, فرماندهان نسبت به کارآیی و تیز هوشی ایشان واقف شدند .

ایشان را به سخت ترین و خطرناکترین معبر فرستادند که باید به عقبه دشمن نفوذ می کرد و چند روز در آنجا می ماند . الحمدا... با موفقیت مأموریت را انجام داده بودند که مورد تشویق و تقدیر مسئول اطلاعات و آقا مهدی(شهیدمهدی باکری فرمانده وقت لشکر عاشورا) قرار گرفتند.

در عملیات والفجر 4 گروه ایشان می بایست در مرحل? دوم عملیات شرکت می کردند .نیروها از این مطلب خیلی ناراحت بودند و بی تابی می کردند امّا شهید فرقانی مانند کوه ثابت قدم و استوار در مقابل همه اعتراضات برادران ایستاد و به نیروها فرمود:" تکلیف همین است برادران انشا ا... در مراحل بعدی باید انجام وظیفه نمایند."

در حین عملیات مرتفع ترین قله منطقه پنجوین مشهور به کله قندی توسط خود شهید فرقانی شناسایی و تصرف شد که به محاصره افتاده بودند و مجروح نیزشده بودند ولی قله را رها نکرده بودند.در عملیات بدر شهید فرقانی یکی از مسئولین محور شناسایی لشکر بودند.

شناسائی طولانی ترین , سخت ترین و حساس ترین محور لشکر به شهید فرقانی و نیروهای ایشان محول گردیده بود که ایشان با علاقه خاص و رضایت کامل مأموریت را پذیرفته بودند و عشق می ورزید که مشکلترین معابر به ایشان واگذار شود .

در ادام? مأموریت بهترین شناسائی را در شب و روز قبل از عملیات بدر انجام داده بودند ,بدون اینکه دشمن کوچکترین اطلاعی از نفوذهای او ونیروهایش به عمق مواضع خود برده باشد.

اتفاق می افتاد که ایشان با دو تا بلم 2و 3 روز در هور و آبراه ها می ماندند ,منطقه دشمن را کاملاً بررسی می کردند و با هر اتفاق پیش بینی نشده با نهایت احتیاط و صبر و طمأنینه برخورد می کردند و هیچ وقت دستپاچه نمی شدند.

در عملیات نیز از بهترین کسانی بودند که نیروهای گردان را با حداقل تلفات به عمق دشمن هدایت کرده بودند.

شهید منصور فرقانی هم نیروی باهوش ومدبّر شناسائی بودند,هم استاد دلسوز و قوی برای سایر نیروها و آنچه که تجربه می کردند به نیروهای تازه وارد انتقال می دادند . در عملیات بیت المقدس 2 با اینکه فرمانده وقت لشکر سردار شریعتی برای حفظ جان و امید برای آینده اطلاعات سعی می کردند که ایشان در عقبه منطقه حضور داشته باشند ولی شهید فرقانی اصلاً نمی توانستند تحمل کنند و با هر فرصتی که پیش می آمد به خط مقدم تشریف می آوردند.

بالاخره برادر شریعتی راضی شدند که شهید فرقانی نیروهایی را برای مقابله با پاتک عراقیها به ارتفاع اولاغلو در منطقه ماووت ببرند؛ چنانکه همرزمان می گفتند هنگامیکه نیروها را به ارتفاع اولاغلو می بردند دشمن در حال پاتک و سرازیر شدن به طرف نیروهای خودی بوده است . شهید فرقانی با تکیه کلام همیشگی "یا علی شیره" با نیروهای گردان و جلوتر از همه نیروها خودش با نارنجک و کلاش جلو پیشروی نیروهای عراقی را سد کرده و پس می زند و در حین پیشروی ناگهان یکی از بعثی ها از سنگر بلند شده و او را به رگبار می بندد .

سید منصور فرقانی به خیل شهیدان جنگ تحمیلی می پیوندد و با شهادت مظلومانه خویش حقانیت خود را به اثبات می رساند .

منبع دایره المعارف بزرگ تبریز




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      

بسم الله الرحمن الرحیم

از شهید حمید باکری دست نوشته های زیادی به یادگار نمانده است. آن چه خواهید خواند چند خطی از مختصر میراث مکتوب آن شهید فرزانه است. امید که حضرت حق ، ما را از پیروان وفادار و خالص آن شهید عزیز قرار دهد:

شیطان و نفس در جبهه بیشتر از پشت جبهه زور می‌زنند تا انسان را از خداوند دور نمایند کسی که در جبهه تابع نفس باشد در موطن خودش گمراهیش حتمی است و خوشا بحال مؤمنی که با اتکا به عبادات و تزکیه و صداقت و اجرای دقیق احکام الهی بطور همیشه از بند شیطان رهایی یابد و به توبه خو. التماس دعا دارم که خداوند همه را بخصوص خودم را از شر نفس رهایی بخشد و آنچه تا کنون در جبهه دیده‌ام همین مطلب است و بس و گرنه جنگیدن با شیطان خارج از جسم (کفار) آب خوردنی بیش نیست.

26/11/61 التماس دعا حمید باکری

قائم مقام فرماندهی لشگر31عاشورا (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

نام : حمید باکری     نام پدر : حسین    تاریخ تولد : 1334

محل تولد :آذربایجان‌غربی / ارومیه        تاریخ شهادت : 6/12/1362

محل شهادت : جزیره مجنون               طول مدت حیات :28 سال

مزار شهید : مفقودالجسد

وصیت نامه شهید حمید باکری

بسم الله الرحمن الرحیم

در این لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشیمانی وصیت خود را می نویسم و علم کامل دارم که در این مأموریت شهادت ، جان به پروردگار بزرگ باید تسلیم نمایم انشاالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواری خود گناهان بیشمار این بنده خطا کار را ببخشند .

وصیت به احسان و آسیه عزیز

1 ) انشاالله وقتی به سنی رسیدید که توانستید این وصایا را درک نمائید هر چند روز یکبار این وصیتنامه را بخوانید.

2 ) شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پیدا نمائید در پی اصول اعتقادی تحقیق و مطالعه نمائید و تفکر زیاد نمائید تا به اصول اعتقادی یقین کامل داشته باشید .

3 ) احکام اسلامی را (فروع دین ) با تعبد کامل و بطور دقیق و با معنی بجا آورید .

4 ) آشنایی کامل با قرآن کریم که عزت‌بخش شما در این دنیای سرتا پا گناه خواهد بود داشته و در آیات آن تفکر زیاد بنمائید و با صوت خواندن قرآن را فرا گیرید .

5 ) از راحت طلبی و بدست آوردن روزی بطور ساده دوری نمائید . دائم باید فردی پرتلاش و خستگی ناپذیر باشید .

6 )‌ یقین بدانید تنها اعمال شما که مورد رضایت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالی است که تحت ولایت الهی و رسولش و امامش باشد بنابراین در هر زمان و هر موقعیت همت به اعمالی بگمارید که مورد تأیید رهبری و امامت باشد .

7 ) به کسب علم و آگاهی و شناخت در تاریخ اسلام و تاریخ انقلابات اسلامی اهمیت زیاد قائل شوید .

8 ) قدر این انقلاب اسلامی را بدانید و مدام در جهت تحکیم مبانی جمهوری اسلامی کوشا باشید و زندگی خود را صرف تحکیم پایه های این جمهوری قرار دهید .

9 ) به اخلاقیات اسلام اهمیت زیاد قائل شده و آن را کسب و عمل نمائید .

10 ) در جماعات و مراسم به خصوص نماز جمعه ، دعای کمیل و توسل و مجالس بزرگداشت شهداء مرتب شرکت نمائید .

11 ) رساله امام را دقیق خوانده و مو به مو عمل نمائید .

12 ) حق مادرتان را نگهدارید و قدرش را بدانید و احترام و احسان به مادرتان را به عنوان تکلیف دانسته و خود را عصای دست ایشان نمائید .

13 ) در زندگیتان همواره آزاده باشید و هیچ چیز غیر از خدا و آنچه خدائی است دل نبندید و بدانید که دنیا زودگذر و فانی است ، فریب زرق و برق دنیا را نخورید .

14 ) برحذر باشید از وسوسه های نفس و مدام به یاد خدا باشید تا از شر نفس و شیطان در امان باشید .

وصیّت به فاطمه :

1 ) می دانم در حق شما مدام ظلم کرده ام و وظیفه ام را بجا نیاورده ام ولی یقین بدان که خود را بنده ای قاصر و کم کاری میدانم و امید دارم که حلالم نمائید .

2 ) احسان و آسیه امانتهایی هستند در دست تو و مدام در تربیت اسلامی آنها باید همت گمارید و توجیه و کنترل مواردی که به آنها وصیت نموده‌ام به عهده شماست .

3 ) از کوچکی آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بروید .

4 )از کوچکی آنها را در مجالس و مجامع خصوصاً نماز جمعه ، دعای کمیل و یاد بود شهداء شرکت بدهید .

5 ) درآمد یا پولی نداشته و ندارم که مهریه تان را بدهم انشا ا... که حلال خواهید کرد .

6 ) مقداری به مهدی مقروضم به شکلی که برایتان مقدور باشد پرداخت نمائید منتهی فشار مادی بیش از حد به خودتان در این مورد وارد نکنید .

7 ) انشاءالله که شما و عموم فامیل در یادبود من به یاد شهدای کربلا و امام حسین گریه و عزاداری نمائید و مرتب بیاد بیاورید که هستی دهنده اوست و باید شکر به مصلحت الهی گفت.

متأسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصیتم را تمام نمایم از عموم آشنایان و فامیل حلالیت می‌خواهم انشاءالله همه خدمتگزار اسلام خواهند بود .

............................................................................

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام می شود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند :

اول دسته ای که به مخالفت با گذشته خود بر می خیزند .

دوم دسته ای راه بی تفاوتی بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیر را فراموش می کنند.

دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد .

پس از خداوند بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

از سخنان جانشین فرمانده لشکر 31 عاشورا شهید حمید باکری در سال 61 قبل از عملیات والفجر.





      

 

شهید فرهاد اللهوردی ممقانی در سال 1336 در خانواده ای مذهبی وپرجمعیت دیده به جهان گشود .

دوره ابتدایی و متوسطه را در شهر ممقان گذراند و سپس در هنرستان وحدت تبریز در رشته مکانیک مشغول تحصیل گردید و با دوستانی آشنا شد که روحیه شدید ضد شاهنشاهی داشتند.

در روز29 بهمن ماه سال 1356در تظاهرات ضد رژیم شاهنشاهی دستگیر شد و در مدت زمانی که زندانی بود رژیم ضدمردمی و ضدانسانی و اسلامی شاه را بهتر شناخت واین نقطه عطفی شد تا مبارزات ضد رژیم را با برنامه وروی اصول وعقیده دینی و مذهبی شروع نماید.

منزل اجاره ای محصلی وی که در تبریز با دوتا از برادران خود داشت تبدیل به کانون شنیدن سخنان امام از طریق نوارونشراعلامیه شد.با اوج گرفتن مبارزات مردمی وتعطیلی مدارس این شهید بزرگواروقت بیشتری برای مبارزه با رژیم طاغوت به دست آورده بود.در اکثر تظاهرات مردمی تبریز وبرنامه های سخنرانی شرکت می نمود ودر منزل پدری نیز یک اتاقی را برای مرکز نشر وترویج مسائل انقلاب اختصاص داده بود.

بعد از پیروزی انقلاب ، فرهاد اللهوردی درس ومشق را در دانشکده کنار گذاشت و وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید.با توجه به رشادت هایی که این شهید بزرگوار در مدت زمان کوتاهی از خود نشان داد به عنوان فرمانده سپاه پاسداران اعزامی سپاه به مهاباد برگزیده شد.بعد از بازگشت از مهاباد به عنوان فرماندهی عملیاتی سپاه پاسداران جلفا معرفی وفعالیت خود را شروع کرد.

شهید اللهوردی بعد از فعالیتهای انقلابی خود در سال 1361عازم جبهه گردیدودر عملیات والفجرمقدماتی به عنوان جانشین فرمانده گردان شرکت نمودودرعملیات والفجر یک به عنوان فرمانده گردان محرم انتخاب ودر عملیات منطقه فکه شرکت نمود.ودر همان عملیات به درجه رفیع شهادت نایل گردید.اما پیکر مطهرش را دوستان وی نتوانستند به عقب بیاورند ودر نتیجه درسال 1374 پیکر مطهرش به آغوش خانواده بازگشت و در آرامستان ممقان به خاک سپرده شد.

 




برچسب ها : زندگینامه شهدا  ,


      

فرمانده گردان امام حسین (ع)لشکرمکانیزه 31عاشورا در سال 1339 ه ش در تبریز به دنیا آمد . پدرش حاج یوسف ، زندگی را با مغازه ای که داشت اداره می کرد و محمدباقر از کودکی به مسجد جامع تبریز می رفت و در کنار کتابهای درسی به مطالعه کتابهای مذهبی می پرداخت . مخفیانه کتابهای استاد مطهری و آیت الله دستغیب را می خواند و قرآن تلاوت می کرد و در نوجوانی احادیث بسیاری را که شمار آن از صد متجاوز بود از حفظ داشت .محمدباقر در مدرسه و در منزل بسیار شلوغ و پر جنب و جوش بود .پدر ش در دوره نوجوانی او در اثر سکته مغزی فلج شد و در خانه بستری گردید . در نتیجه خانواده از نظر مالی در تنگنا قرار گرفت . اما او به تحصیل خود ادامه داد و عصرها در مغازه کفاشی کار می کرد . دوره دبیرستان او با وقوع انقلاب همزمان بود . محمدباقر همانند دیگر همسالانش فعالانه در تظاهرات شرکت می کرد و در تظاهرات 29 بهمن 1356 تبریز یکی از صحنه گردانان بود . در اوج انقلاب ، هدایت دو گروه از نوجوانان را در راهپیمایی ها بر عهده داشت تا اینکه انقلاب پیروز شد . در روز بیست و دوم بهمن 1357 ، محمدباقر در تصرف کلانتری 4 تبریز فعالانه شرکت داشت و در همین روز مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد . با شروع جنگ تحمیلی به دور از چشم خانواده بارها داوطلبانه به جبهه رفت و به عنوان بسیجی در جبهه های غرب کشور حضور یافت .اولین حضورش در جبهه در منطقه بانسیلان در تنگه حاجیان بود .در اوایل سال 1361 محمدباقر به عضویت سپاه درآمد و عازم لشکر 31 عاشورا شد و از همان روزها فرماندهی دسته ای را به عهده گرفت . سپس به فرماندهی گردان امام حسین منصوب شد .محمدباقر شب قبل از عملیات خیبر دستور داد که موتور برق محل استقرار گردان را خاموش کنند و گفت :هر کس از مال و منال دنیا ، اولاد و عیال ، قرض ، خرج و ... نگران است و از این دنیا نبریده است ، ما چراغها را خاموش کردیم بدون هیچ خجالتی برگردد . اکنون حضرت امام ،توسط آقای هاشمی رفسنجانی اعلام کرده اند که « رزمندگان عزیز در عملیات آزادسازی جزایر مجنون ، علی وار جنگ کنید و اگر به شهادت رسیدید ، شهادتتان حسین گونه باشد . » حالا من به صراحت می گویم که مأموریت ، مأموریت شهادت است و یک درصد هم احتمال ندارد که احدی برگردد و تا آخرین نفر آنجا خواهیم ماند تا به نحو احسن ، مأموریت خود را انجام دهیم .

با آغاز عملیات خیبر ، محمدباقر سوار بالگرد شد تا به همراه نیروهای تحمت امر به منطقه عملیاتی برود . در خلال عملیات خیبر دو گردان از لشکر 31 عاشورا از جمله گردان تحت فرماندهی محمدباقر مشهدی عبادی به همراه سه گردان از لشکرهای دیگر از جزایر مجنون گذشتند و در عمق خاک عراق تا پشت منطقه زید و کنار خاکریزهای مثلثی پیشروی کردند و نیروهایش در دو گردان امام حسین (ع)و حضرت علی اکبر (ع) بعد از دو روز مقاومت در حالی که تا آخرین نفس جنگیده بودند به شهادت رسیدند . در آخرین تماسهایی که محمدباقر در هفتم اسفند 1362 بعد از وقفه ای طولانی با مهدی باکری داشت ، چنین خبر داد : « آقا مهدی ! برادران یکایک تن به تن جنگیدند و به شهادت رسیدند . فقط ما مانده ایم که آخرین نفرات هستیم ولی این مطلب را به حضرت امام برسانید که ما در اینجا مظلومانه جنگیدیم و مظلومانه به شهادت رسیدیم . » مهدی باکری می گوید : « حالا هم می توانید عقب نشینی کنید و یا تسلیم شوید ! » محمدباقر ناراحت شده ومی گوید : « آقا مهدی ! بنده امام حسین را این دو سه قدمی می بینم . » در زمان مکالمه با بی سیم از جناح راست به روی آنها آتش گشوده بودند و محمدباقر به بچه های گردانش روحیه می داد و می گفت : « امام حسین با ماست و حالا نیروهای کمکی می آیند . » برای آخرین بار گفت : « آقا مهدی ! التماس دعا ! » و پس از آن به شهادت رسید .بقایای پیکر شهید محمدباقر مشهدی عبادی را در گلزار شهدای وادی رحمت شهر تبریز به خاک سپردند.




برچسب ها : زندگینامه شهدا  ,


      
جمعه 93/6/28 11:28 ع

اتل متل یه بابا

که اون قدیم قدیما

حسرتشو مى خوردن

تمومى بچه هاس

اتل متل یه دختر

در دونه باباش بود

هر جا که بابا مى رفت

دخترش هم باهاش بود

اون عاشق بابا بود

بابا عاشق اون بود

به گفته رفیقاش

بابا چه مهربون بود

یه روز آفتابى

بابا تنها گذاشتش

عازم جبهه ها شد

دخترُ جا گذاشتش

چه روزهاى سختى بود

اون روزهاى جدایى

چه سالهاى بدى بود

ایّام بى بابایى

چه لحظه سختى بود

اون لحظه رفتنش

ولى بدتر از اون بود

لحظه برگشتنش

هنوز یادش ترفته

نشون به اون نشونه

اونکه خودش رفته بود

آوردنش به خونه

رهرا به سلام کرد

بابا فقط نگاش کرد

اداى احترام کرد

بابا فقط نگاش کرد

خاک کفش بابارو

سرمه تو چشاش کرد

هى بابارو بغل کرد

بابا فقط نگاش کرد

زهرا براش زبون ریخت

دو صد دفعه صداش کرد

پیش چشاش ضجّه کرد

بابا فقط نگاش کرد

اتل متل یه بابا

یه مرد بى ادعا

مى خوان که زود بمیره

تموم خواستگارا

اتل متل یه دختر

که بر عکس قدیما

براش دل مى سوزونن

تمومى بچه ها

زهرا به فکر باباش

بابا به فکر زهرا

گاهى به فکر دیروز

گاهى به فکر فردا

یه روز مى گفت که خیلى

براش آرزو داره

ولى حالا دخترش

زیرش لگن مى ذاره

یه مى گفت دوست دارم

عروسیتو ببینم

ولى حالا دخترش

میگه به پات مى شینم

مى گفت برات بهترین

عروسى رو مى گیرم

ولى حالا مى شنوه

تا خوب نشى نمیرم

وقت غذا که مى شه

سرنگ ور مى داره

یه زرده تخم مرغ

توى سرنگ مى ذاره

گوشه لُپ باباش

سرنگ و مى فشاره

براى اشک چشماش

هى بهونه میاره

«غصه نخور بابا جون

اشکم مال پیازه»

بابا با چشماش مى گه

خدا برات بسازه

هر شب وقتى بابارو

مى خوابونه توى جاش

با کلى اندوه و غم

میره سر کتاباش

حافظُ ور مى داره

راه گلوش مى گیره

قسم مى ده حافظُ

واجه بابام نمیره

دو چشمشُ مى بنده

خدا خدا مى کنه

با آهى از ته دل

حافظُ وا مى کنه

فالُ و شاهد فال

به یک نظر مى بینه

نمى خونه، چرا که

هر شب جواب همینه

دیشب که از خستگى

گرسنه خوابیده بود

نیمه شب چه خواب

قشنگى رو دیده بود

تو یک باغ پر از گل

پر از گل شقایق

میون رودى بزرگ

نشسته بود تو قایق

یه خرده اون طرف‌تر

میان دشت و صحرا

جایی از این‌جا بهتر…

بابا سوار اسبه

مگه می‌شه محاله…

بابا به آسمون رفت

تا پشت یک در رسید...




برچسب ها : ادبیات مقاومت  ,


      
جمعه 93/6/28 12:39 ص

یک اسیر عراقی نقل می کرد، در عملیاتی سرلشکر ماهر عبدالرشید فرمانده سپاه هفتم عراق می بیند یکی از درجه دارهایش یک اسیر ایرانی را به باد کتک گرفته و دست بردارش نیست.

 ماهر عبدالرشید خطاب به درجه دار گفت: چرا این اسیر بیچاره رو این همه کتک می زنی، گناه داره؟ 
 درجه دار در جواب او گفته بود: قربان! این اسیر به خمینی فحش نمی ده! 
 ماهر عبدالرشید گفته بود: اگه فحش نمی ده، این قدر زدن نداره. درجه دار در جواب گفته بود
 قربان! من از این موضوع عصبانی ام که این اسیر ارمنیه و به خمینی فحش نمی ده!



برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      

ویژگی این عملیات و از همه مهمتر اخلاص رزمندگان بود. شاید بتوان گفت این عملیات سخت ترین عملیات طول جنگ بود.

 عملیات کربلای پنج به فاصله کمی از عملیات کربلای 4 در تاریخ  19/10/1365 که طولانی ترین عملیات دوران هشت سال دفاع مقدس به مدت 70 روز با رمز  یا زهرا (سلام الله علیها) در محورهای منطقه عمومی شرق بصره- سراسر محور جنوبی جنگ با  اهداف  انهدام ماشین جنگی دشمن وگشودن راه برای سرنوشت جنگ طولانی و پاسخ به انتظارات مردم و تهدید شهر بصره به عنوان گلوگاه عراق توسط ((لشکر14 امام حسین (ع)،لشکر 27محمدرسول الله(ص)،سپاه بدر،لشگر 41ثار الله،تیپ قمر از چهار محال بختیاری،قرارگاه نجف وقرارگاه قدس صورت گرفت.))

منطقه‌ عملیاتی‌ کربلای‌ که از پل‌ نو خرمشهر واقع‌ در ابتدای‌ جاده‌ خرمشهر ـ شلمچه‌، نهر خین‌، شهرک‌ ابوالخصیب‌ عراقِ، پتروشیمی‌ بصره‌، شط‌ العرب‌ صغیر و کبیر، جزیره‌ بوبیان‌؛ دژ مرزی‌ ایران‌ و عراق، پاسگاه‌ مرزی‌ ایران‌ و عراق در شلمچه‌ در فاصله‌ هفصد متری‌ یادمان‌ شهدای‌ شلمچه‌ که‌ در عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ به‌ سه‌ راهی‌ امام‌ رضا علیه السلام معروف‌ بود صورت پذیرفت. فرمان آغاز درگیری در ساعات اولیه بامداد 19دی ماه 1365 به یگانهای خط شکن ابلاغ شد. 


قرارگاه نجف نیز که در شب اول عملیات تنها با یک لشکر در جزیره بوارین - به منظور فریب دشمن- وارد عمل شده بود، توانست به طور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه کند.

در ادامه عملیات، نیروهای خودی ضمن درهم شکستن دو پاتک عراق به سوی شلمچه پیشروی کرده و در ساعت 10 صبح به مجاورت کانال «هفت دهنه» رسیدند و با تصرف دو موضع هلالی شکل اول و دوم، موقعیت خود در منطقه پنج ضلعی و شلمچه را مستحکم کردند.

 

عملیات در حالی ادامه یافت که دشمن با آگاهی از تلاش اصلی فرماندهی عملیات، یگانهایی را به فاو و دیگر مناطق عملیاتی برده بود، به سرعت به منطقه شلمچه منتقل می کرد.

بخش اعظم تلاش دشمن به عقب راندن نیروها از غرب کانال و نیز جلوگیری از ایجاد الحاق در مثلث نوک کانال معطوف شده بود. به همین دلیل، در این شب که نیروهای قرارگاههای قدس و نجف وارد عمل شده بودند، عواملی همچون آتش دشمن، نداشتن مواضع مناسب برای پدافند و ... موجب شد فقط به انهدام نیروی دشمن و استحکام مواضع تصرف شده در روز اول و نیز برهم ریختن آرایش نیروهایی که خود را برای پاتک آماده می کردند، بسنده شود.

با آغاز روشنایی روز دوم عملیات، پاتکهای سنگین دشمن - بیش از 20 مورد- در غرب کانال پرورش ماهی شروع شد که در هر پاتک، رزمندگان خودی با تحمیل تلفات به یگانهای دشمن، آنها را عقب می راندند.

در شب سوم، پد «بوبیان»، بخشی از جاده آسفالته در جنوب کانال پرورش ماهی، پل دوم و نیز مواضع هلالی شکل نوک کانال به تصرف نیروهای قرارگاه کربلا درآمدند. نیروهای قرارگاه نجف نیز ضمن تصرف سومین موضع هلالی شکل، روی دژ مرزی پیشروی کردند.

همچنین، نیروهای قرارگاه قدس حرکت خود را در شرق نهر «دوعیجی» آغاز کرده و ضمن پاکسازی مواضع هلالی شکل سوم و چهارم، به جاده شلمچه دست یافتند و در نتیجه، یگانهای دو قرارگاه قدس و نجف موفق شدند اهداف مرحله اول عملیات را تأمین کنند. 

در ادامه، یگانهای قرارگاه قدس به منظور تصرف خط دشمن در مجاورت نهر جاسم به پیش رفتند، اما به دلیل مقاومت نیروهای عراقی که تا صبح روز بعد ادامه داشت، مجبور شدند تا خط نهر دوعیجی عقب نشینی کنند.

ساعت 9 صبح فشار هوایی و بمباران خطوط عملیاتی و عقبه های خودی همراه با به کارگیری سلاحهای شیمیایی افزایش یافت و دشمن توانست نیروهای مستقر در محور کانال ماهی را عقب براند.

پاتک دشمن به جزیره بوارین آغاز شد که با تلاش نیروهای قرارگاه نجف این پاتک با ناکامی مواجه گردید. در محور قرارگاه کربلا نیز برای حفظ مواضع جناح راست و تثبیت موقعیت در منطقه کانال پرورش ماهی، نیروهای خودی به رها کردن آب مبادرت ورزیدند. 

 به این ترتیب، پیشروی در این محور متوقف شد و عملیات با دو هدف اصلی «تصرف خط نهر جاسم» و «پاکسازی جزیره بوارین» ادامه یافت. دشمن پاتک خود را در غرب کانال ماهی همراه با شدیدترین و پرحجم ترین آتش توپخانه در طول جنگ آغاز کرد و در نهایت پس از حدود 5/2 ساعت تنها توانست دو موضع هلالی شکل را بازپس گیرد.

یگانهای قرارگاه نجف مأموریت دیگری را با هدف تصرف کامل بوارین و مقر دشمن آغاز کردند و موفق شدند فقط به هدف دوم (تصرف مقر دشمن) دست یابند.

در روزها و شبهای بعد نیز، رزمندگان خودی طی درگیریهای متعدد توانستند علاوه بر استقرار در شرق نهر جاسم، قسمتی از غرب این نهر را به عنوان «سرپل» به دست آورند.

دشمن در حالی که تلفات بسیاری را متحمل شده و منطقه ارزشمند شرق نهر جاسم را از دست داده بود، با تداوم عملیات در غرب این نهر و پذیرش تلفات بیشتر، سرانجام برای جلوگیری از پیشروی قوای نظامی سپاه پاسداران، تعداد زیادی از یگانهای خود را وارد منطقه کرد.

در این میان، با توجه به مشکلات، موانع و کمبودهای موجود به نظر می رسید تداوم عملیات در غرب نهر جاسم و دستیابی به کانال زوجی به سهولت امکان پذیر نیست. بنابراین، در هفتم بهمن ماه 1365 مقرر شد مهلت دو هفته ای به یگانهای عمل کننده - فرصت بازسازی و تجدید قوا- داده شود تا آمادگی لازم را برای ادامه عملیات بیابند. 

از شهدای عملیات کربلای 5

در شامگاه سوم اسفندماه 1365، مرحله تکمیلی عملیات آغاز شد و نیروها با پیشروی در محور نهر جاسم موفق شدند چهارراه شلمچه را به تصرف خود درآورند. دشمن نیز با فرا رسیدن صبح، علاوه بر انجام سه پاتک - همراه با استفاده از سلاح شیمیایی- خطوط خود در این محور را تقویت کرد.

در ادامه عملیات، نیروهای خودی موفق شدند سیزدهم اسفندماه 1365 ضمن پیشروی در غرب کانال ماهی و تصرف هلالی شکل سوم و نیز تسخیر یکی از مستحکمترین قرارگاههای دشمن در منطقه، به انهدام نیروهای دشمن بپردازند. 

* نتایج عملیات

عبور از موانع نفوذ ناپذیر دشمن در شرق بصره و حضور در حومه این شهر به گونه ای اهمیت یافت که متعاقب این عملیات موقعیت سیاسی و نظامی عراق تضعیف شد و در نتیجه حملات گسترده به مراکز اقتصادی، صنعتی و مسکونی ایران بار دیگر آغاز شد.

از سوی دیگر اوضاع جبهه های نبرد به سود قوای نظامی ایران تثبیت شد و سپاه پاسداران یکی از ارزنده ترین تجارب نظامی خود را کسب کرد.

همچنین تلاشهای بین المللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت و به تصویب قطعنامه 598، که در آن برای اولین بار تا حدودی خواسته های جمهوری اسلامی ایران لحاظ شده بود، در شورای امنیت سازمان ملل انجامید.

حضور گسترده نظامی آمریکا و متحدانش در خلیج فارس آغاز شد و یکی از هواپیماهای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی ساقط گردید.

در عملیات مشابهی که صدام برای کویت داشت به فاصله 48 ساعت قطعنامه شورای امنیت صادر شد و عراق را به فشار نظامی تهدید کرد تا از کویت خارج شود.

ولی در مورد ایران بعد از عملیات کربلای 5 یعنی 19 دی ماه 1365 اولین قطعنامه در اعتراف به وجود جنگ صادر می شود و بعد اعلام اینکه هیأتی از سوی سازمان ملل به ایران و عراق سفر کند تا متجاوز را شناسایی کند.

این شناسایی متجاوز طبیعتاً، تبعات حقوقی دارد و باید خسارت طرفی که جنگ به او تحمیل شده پرداخت شود. البته بعد از جنگ خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل به ایران و عراق سفر کرد و یکی از مهمترین دستاوردهای سیاسی جنگ تحمیلی نامه ای است که از سوی صدام برای ایران نوشته می شود، مبنی بر قبول شرایط ایران و قرارداد 1975 الجزایر و اعتراف دکوئیار که آغازگر جنگ صدام بوده است.همه اینها در پرتو رشادتها، پایمردی ها و مقاومت رزمندگان در طول جنگ بویژه عملیات کربلای 5 بوده است.

یکی دیگر از ویژگیهای مهم این عملیات حجم انهدام دشمن بود که در هیچ یک از عملیاتها این مقدار از تجهیزات و نیروهای دشمن منهدم نشده بود. دیگر ویژگی این عملیات عبور از موانع بی نظیری بود که رژیم صدام در شلمچه ایجاد کرده بود که در طول جنگ بی سابقه به نظر می رسید. دیگر ویژگی این عملیات و از همه مهمتر اخلاص رزمندگان بود. شاید بتوان گفت این عملیات سخت ترین عملیات طول جنگ بود.

در این عملیات بزرگ و طولانی که با سنگین ترین و بیشترین پاتک های دشمن توأم بود چندین تن از فرماندهان برجسته ایرانی از جمله « حاج حسین خرّازی» ،«یدالله کلهر»،«حجت الاسلام و المسلمین عبدالله میثمی» مسئول حوزه نمایندگی حضرت امام(ره) در قرارگاه خاتم الانبیاء’، «اسماعیل دقایقی»،«شاه مراد» فرمانده تیپ قمر از چهارمحال و بختیاری و «زنگی آبادی» مسؤول آموزش لشکر41 ثارالله علیه السلام به شهادت رسیدند.

خاطرات رئیس دفتر صدام از شب عملیات کربلای 5

سرلشکر عبدالحمید محمود الخطاب ، رئیس دفتر صدام درباره این عملیات می گوید: تاریخ 16/1/1987 (19/10/65) تلفن دفتر رئیس جمهور به صدا درآمد. خبر حمله به شلمچه را دادند. رئیس جمهور دائم زیر لب می گفت: «الله اکبر از دست افراد خمینی... الله اکبر...» مدام پلک هایش به هم می خورد. به او عرض کردم : اتفاقی مهم پیش آمده است ؟ رئیس جمهور که در اتاق قدم می زد، گفت: «امشب بصره به دست نیروهای ایران خواهد افتاد».

همان شب جلسه ای تشکیل شد که تا صبح ادامه داشت. ارتش ما داشت از هم می پاشید. ماشین جنگی و مدرن ما از کار می افتاد. هر روز و هر ساعت گزارش هایی درباره عقب نشینی و تلفات بهت آور به دست ما می رسید. وقتی خبر رسید نیروهای ایرانی به منطقه دیده بانی شماره یک لشکر 11 رسیده اند، رئیس جمهور گفت: «الان زمان آن فرا رسیده که از سلاح شیمیایی استفاده کنیم».
 
با هدایت مستقیم رئیس جمهور این کار انجام شد. با این احوال ، رئیس جمهور هیچ گاه مایل به پایان جنگ نبود. او در جلسه های محرمانه به ما می گفت: «امیدوارم این جنگ ادامه یابد، چون کمک های کشورهای خلیج فارس ادامه خواهد داشت و ما با این ثروت می توانیم مشکلات داخلی را هم حل کنیم.
 
اگرچه تعداد مصدومان شیمیایی متوسط و شدید عملیات کربلای 5 کمتر از 3 هزار نفر می شدند، اما با در نظر گرفتن مصدومان خفیف احتمالا جمع آنان به 7 هزار نفر می رسید.

به دنبال این عملیات عظیم که به منهدم شدن ماشین جنگی عراق منجر شد علاوه بر فشارهای آمریکا، قطعنامه 598 که کمی به خواسته های جمهوری اسلامی ایران نزدیک شده بود صادر گردید. این اولین بار بود که پس از شروع جنگ تحمیلی شورای امنیت سازمان ملل به وجود جنگ در این منطقه اعتراف کرد. 


نتایج عملیات کربلای 5

1- مناطق و تأسیسات آزاده شده :

-12 کیلومتر پیشروی به طرف بصره و آزاد کردن جزایر بوارین ، فیاض و ام الطویل.

-پاسگاههای بوبیان ، شلمچه ، کوت سواری و خیّن .

-آزاد سازی شش روستا.

-عبور از کانال ماهیگیری، نهر دوعیجی و جاسم .

2- تجهیزات منهدم شده دشمن:

-بیش از 80 فروند هواپیما.

-700 دستگاه تانک و نفربر.

-250قبضه توپ صحرایی و ضد هوایی.

-صدها قبضه انواع ادوات نیمه سنگین و مقدار زیادی سلاح سبک و مهمات.

-1500 دستگاه خودرو و 400 دستگاه انواع ادوات مهندسی و رزمی.

در این عملیات 81 تیپ و گردان مستقل دشمن منهدم و 24 تیپ و گردان مستقل نیز آسیب کلی دیدند ، تعداد 40 هزار نفر از نیروهای دشمن کشته یا زخمی شدند و 270 نفر نیز به اسارت نیروهای اسلام در آمدند.

بازتاب عملیات کربلای 5

پیشروی در شرق بصره ، تواناییها و قابلیتهای نظامی عراق را بار دیگر زیر سوال برد ، به طوریکه روزنامه " آبرزور" چاپ پاریس به نقل از کارشناسان غربی نوشت:" برای اولین بار از آغاز جنگ تاکنون ، ناظران و کارشناسان غربی در مورد امکانات دفاعی عراق دچار تردید شده اند."

همچنین تأکید بر توانایی نظامی ایران ، چنانکهBBC طی تحلیلی درهمین زمینه ، با توجه به تجربه سپاه در عملیات فاو و عبور از رودخانه اروند ، ضمن اشاره به عبور از منطقه آبگرفتگی و کانال پرورش ماهی درکربلای 5 گفت: " موفقیت ایران در عبور از دریاچه ماهی ، یک بار دیگر توانایی ایران درعبوراز آبراهها رانشان می دهد. "

هفته نامه نیوزویک نیز نوشت : " تهاجم ایرانیها در نزدیکی بصره ، حداقل یک مسئله را درخصوص جنگ ایران و عراق تغییر داده و آن این مسئله است که برای اولین بار طی چند سال گذشته ، این احتمال را که یک طرف حقیقتا" بر دیگری پیروز شود ، مطرح ساخته است."

  " یاد این آزاد مردان و حماسه رادمریشان گرامی باد."

منبع: سایت فاتحان




برچسب ها : خاطرات دفاع مقدس  ,