سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
شنبه 93/1/30 10:25 ع

 

دشت فتح‌المبین در شمال غربی شوش و در غرب رودخانه کرخه قرار دارد که یادآور حماسه و عملیات پیروزمندانه فتح المبین و شهدای والا مقام این منطقه است. این عملیات در تاریخ 2 فروردین 1361 با رمز یا زهرا (س) و فرماندهی مشترک ارتش و سپاه در این منطقه انجام شد. در این یادمان که در 8 کیلومتری شهر شوش واقع شده است، 8 شهید گمنام به خاک سپرده شده اند.

دشمن بعثی در روزهای اولین جنگ تا پشت رودخانه کرخه پیشروی کرد و بر شهر شوش و جاده اندیمشک – اهواز مسلط شد. رزمندگان اسلام در این جبهه یک خط دفاعی شکل داده و عملیات امام مهدی (عج) را در روزهای پایانی سال 1360 طرح ریزی و با فرماندهی شهید مجید بقایی به اجرا در آورند. این رزمندگان که قصد رخنه به سنگرهای دشمن در منطقه را داشتند در این شیارها با سنگرهای کمین دشمن درگیر شده و تعداد زیادی از ایشان در این شیارها به شهادت رسیدند.

سایت‌های چهار و پنج رادار هم در 18 کیلومتری غرب شهر شوش و در دامنه ارتفاعات ابو صلیبی خات قرار دارد. با اشغال غرب شوش این منطقه به تصرف بعث درآمد. نیروهای صدام برای حملات موشکی و توپخانه به شهرهای شمال خوزستان از این سایت‌ها استفاده می‌کردند. رزمندگان ایرانی برای آزاد سازی این سایت‌ها در عملیات فتح‌المبین نبرد جانانه‌ای انجام داده و مقاومت سرسختانه عراق را درهم شکستند. بعد از عملیات تعدادی از فرماندهان ارشد عراق که در این منطقه عقب نشینی کرده بودند به دستور صدام اعدام یا زندانی شدند.

 




برچسب ها : مناطق جنگی  ,


      
جمعه 93/1/29 11:12 ع

 

زندگی بی شهدا مالی نیست...

شهدا بعد شما حالی نیست...

حال در جبهه ی مجنون مانده است...

پشت دژهای شلمچه مانده است...

حال در جاده خاکی مانده است...

گوشه ذهن, با پلاکی مانده است...

حال ما بی شهدا بی حالی ست...

جای ما پیش شهیدان خالی ست...

 




برچسب ها : ادبیات مقاومت  ,


      
جمعه 93/1/29 7:12 ع

 

     برای همه دختراش که به سن تکلیف می رسیدن یه چادر می گرفت . یه چادر گل قرمزی هم برای من خریده بود و قرار بود اون روز سر سفره افطار بهم هدیه بده . قبل از افطار بهش گفتم : امروز تو مدرسه وقتی دوستم فهمید قراره برام چادر بخری بهم گفت : ما دیشب هیچی برای افطار نداشتیم، خوش به حال شما که چادر هم دارید

    هیچی نگفت و بلند شد رفت

    همه نشسته بودیم سر سفره و منتظر اذان بودیم که دیدم کاسه آش رو آورد داد به من و گفت : ببر برای دوستت

    گفتم : پس خودمون با چی افطار کنیم؟

    گفت : با همونی که دوستت دیشب افطار کرد!

    شهیده کبری حسن زاده

    تولد : 1312

    شهادت: 1368

    علت شهادت : توسط اشرار زابل

    برگرفته از : دلسپرده ، صفحه 48

    امام صادق علیه السلام فرمودند:

    هرکس مسلمانی را غذا دهد تا سیر شود ، از پاداش آخرت او جز خدا ، هیچکس حتی فرشته مقرب و پیامبر خبر ندارد

    وسائل الشیعه جلد 24 ، صفحه 326

 




برچسب ها : چادرهای سرخ  ,


      
جمعه 93/1/29 6:50 ع

 

بهش گفتم : «چرا یه طور لباس نمی پوشی که در شان و موقعیت اجتماعیت باشه ؟ یه کم بیشتر خرج خودت کن . چرا همش لباسهای ساده و ارزان می پوشی ؟ تو که وضعت خوبه»

گفت: « تو بگو چرا باید به چیزایی داشته باشم که بعضیا حسرت داشتن اونا را بخورن؟ چرا باید زرق و برق دنیا چشمام رو کور کنه؟ دوست دارم مثل بقیه مردم زندگی کنم.»

شهیده اعظم شفاهی

تولد 1333

شهادت : 1364

علت شهادت : بمباران نهاوند

برگرفته از : آن روز هشت صبح ، صفحه 21 و 22

امام علی (ع) فرمودند:

اگر خدا را دوست می دارید، محبت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید.

الحکم الزاهره، ترجمه انصاری ، صفحه 91




برچسب ها : چادرهای سرخ  ,


      
جمعه 93/1/29 1:47 ع

آی قصه قصه قصه

نون و پنیر و پسه

هیچ تا حالا شنیدی

تانکا بشن قناصه؟

 

میدونی بعضی وقتا

تانکا قناصه بودن

تا سری رو می دیدن

اون سر و می پپروندن

 

سه راه شهادت کجاست؟

میدو نی دوشکا چیه؟

میدونی تانک یعنی چی؟

یا آر.پی. جی زن کیه؟

 

آر.پی.جی زن بلند شد

"وما رَمیتَ " رو خوند

تانک اونو زودتر زد

یه جفت پوتین ازش موند

 

یه بچه بسیجی

اونور میدونه مین

زیر شنیهای تانک

له شده بود رو زمین

 

خودم تو دیده بانی

با دوربین قرارگاه

رفیقمو می دیدم

تو گودی قتلگاه

 

آر.پی.جی تو سرش خورد

سرش که از تن پرید

خودم دیدیم چند قدم

بدون سر می دوید

 

هیچ می دونی یه گردان

که اسمش الحدیده

هنوزم که هنوزه

گم شده ناپدیده

 

اتل متل توتوله

چشم تو چشم گلوله

اگر پاهات نلرزید

نترسیدی، قبوله

 

دیدم که یک بسیجی

نلرزید اصلا پاهاش

جلو گلوله وایساد

زل زده بود تو چشاش

 

گلوله هم اومد و

از دو چشم مردونه

گذشت و یک بوسه زد

بوسه ای عاشقونه

 

عاشقی یعنی اینکه

چشمهایی که تا دیروز

هزار تا مشتری داشت

چِندش میاره امروز

 

اما غمی نداره

چون عاشق خداشه

به جای مردم، خدا

مشتری چشاشه

شعر از ابوالفضل سپهر




برچسب ها : ادبیات مقاومت  ,


      
جمعه 93/1/29 1:14 ع

 

همسرش (شهید محمد حسن فایده) می گویند: یک روز که آمدم خانه ، چشمهایش سرخ شده بود.

 نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب را در دستهایش گرفته است.

بهش گفتم : گریه کردی؟

یک نگاهی به من کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی می شه؟مدتی بعد ، برای گروه خودشان ، یک صندوق ساخته بود و به دوستهایش گفته بود:

«هر کی غیبت کنه باید پنجاه تومان بندازه توی صندوق ، باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه.»

منبع: کتاب افلاکیان ص 262

 




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      
جمعه 93/1/29 11:7 ص

 

شهید محمدرضا ایستان

دفترچه ی کوچکی همیشه همراهش بود . بعضی وقتها با عجله از جیبش در می آورد و علامتی در یکی از صفحات می گذاشت . می گفت « اشتباهاتم رو توی این علامت می زنم» . برایم عجیب بود که محمدرضا – اسوه ی تقوا و اخلاق بچه ها – آنقدر گناه داشته باشد که برایم کم کردنش مجبور باشد دفتری کناه بگذارد.

چند روز قبل از شهادتش به طور اتفاقی دفترچه اش را نگاه کردم . خوب که ورق زدم دیدم بیشتر صفحات دفتر ، مثل قلب محمد رضا سفید سفید است.

منبع: مجموعه رسم خوبان ، کتاب مباره با نفس ، ص 36

رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : حاسِبوا أنْفُسَکُم قَبلَ أنْ تُحاسَبوا ، و زِنوها قَبلَ أنْ تُوزَنوا ، و تَجَهَّزوا للعَرْضِ الأکْبَرِ .حدیث

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : پیش از آن که مورد حسابرسى قرار گیرید، خود به حساب نفستان برسید و پیش از آن که سنجیده شوید، خود نفستان را در ترازوى سنجش بگذارید و براى آن حسابرسى بزرگ آماده شوید.

وسائل الشیعه ، ج 16 ص 99

 




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      

عراق قبل از تأسیس امپراطوری عثمانی بخشی از خاک ایران بوده است و خاندان آق یونلو برآن حکمرانی می کردند امپراطوری عثمانی در سال 1453 میلادی تأسیس گردید و در جهت کشور گشایی به ایران حمله کرد و سلسله صفویه نیز در سال 1502 میلادی به توسط شاه اسماعیل صفوی تأسیس گردید . و به مقابله با ترکان عثمانی پرداخت و پیوسته بر سر سرزمین ها اختلاف و کشمکش داشتند.

دولت عثمانی در سال1913 نظارت بر امور کشتیرانی در اروند رود را به دولت انگلستان واگذار کرد. دولت انگلیس که از حاکمیت ایران بر این شاهرگ حیاتی نگران بود همیشه بدنبال سلب حاکمیت ایران از اروند بود. لذا یک طرفه و بدون حضور نماینده ایران مرز ایران و عثمانی را ترسیم کرد. و بدین ترتیب حاکمیت اروند بجز قسمتی کوچکی از مقابل خرمشهر به عثمانی واگذار شده و بالاخره انگلیس با توسل به زور در 4 نوامبر 1913 پروتکل اسلامبول بین عثمانی، ایران، انگلیس و روس به امضاء رسید.

کمیسیون تهدید، حدود دو سال227 میله مرزی از خرمشهر تا آرارات را نصب کرد.پس از جنگ جهانی اول و شکست عثمانیان کشور های فلسطین، اردن، عراق سهم انگلستان و سوریه و لبنان سهم فرانسه شد. و چون عراق تحت حکومت انگلیس اداره می شد. انگلستان سعی داشت که ایران، عراق را به رسمیت بشناسد. اما ایران به شرط اینکه عراق حقوق حقه ی ایران را در شط العرب به رسمیت بشناسد حاضر به این کار شد که با قول مساعدت انگلیس در سال 1929 سفارت ایران در عراق تأسیس شد.

در ادامه انگلیس و عراق به خواسته های نا مشروع خود اصرار ورزیده و در نهایت در کمال بی انصافی در تاریخ 1937 با فشار انگلیس به ایران، حاکمیت تمامی اروند به عراق واگذار شد.

در سال 1927 با گذشت یازده سال و تغیرات اساسی در جامعه بین الملل ایران رسما عهد نامه 1927 را بی ارزش و در 7 اردیبهشت 1248 لغو رسمی آن را اعلام کرد به دنبال لغو این قرار داد در 21 بهمن 1352 جنگ خونینی بین ایران و عراق در گرفت.

در نهایت در تاریخ 15 اسفند 1353 در جلسه سران اوپک و پس از مذاکرات طولانی بین شاه ایران و صدام و میانجی گری رئیس جمهور الجزایر قرار داد 1975 الجزایر بین دو کشور امضاء شد.

مفاد عهد نامه:

دو کشور مرزهای زمینی خود را بر اساس پروتکل قسطنطنیه مورخه 1913 تعیین نمایند که طبق این بند 700 مایل از اراضی جنوب قصر شیرین به عراق تعلق گرفت به نفع عراق.

هر دو کشور هیچ ادعایی نسبت به مالکیت اروند رود نداشته باشند و مشترکا استفاده نمایند و مرز را بر اساس خط تالوگ ترسیم نمایند.

تعهد در قبال کنترل دقیق مرزی و جلو گیری از رخنه و نفوذ در امور داخلی دو کشور.

هیأت ایرانی در 24 اردیبهشت تا 10 خرداد 1357 آمادگی خود را برای اجرای عهدنامه و تحویل و تحول مستحدثات خصوصی و عمومی اعلام کرد اما هیأت عراقی اعلام کرد محل 21 میله مرزی باید تغییر کند واین در حالی بود که بر سر همه این موارد توافق صورت گرفته بود.

حامد المجبوری وزیر خارجه عراق در گفتگو با روزنامه الحیات گفت: در 22 سپتامبر 1980 صدام و ملک حسین روی یک تانک رفتند و با شلیک اولین گلوله پادشاه اردن آغاز جنگ را به صدام تبریک گفت ( ملک حسین پادشاه اردن)

در بند 6 قطعنامه 598 آمده است، از دبیر کل درخواست می­شود که ضمن مشورت با ایران و عراق مسأله­ی تفویض کار تحقیق در باب مسئولیت مخاصمه، به هیأتی بی­طرف را بررسی کند و در حداقل زمان ممکن به شورای امنیت گزارش دهد.

دبیر کل وقت سازمان ملل( آریالای خاویر پرزدکوئیار) در تاریخ 18 آذر 1370 طی سند رسمی بین المللی عراق را به عنوان آغاز گر جنگ معرفی نمود.

در بند ششم گزارش دبیر کل آمده است، این یک واقعیت است که توضیحات عراق برای جامعه بین المللی قابل قبول و کافی نیست و حمله 22 سپتامبر 1980 (31/6/59) علیه ایران با اصول و قوانین شناخته شده بین المللی ، منشور ملل متحد و اصول اخلاقی، قابل توجیه نیست و موجب مسئولیت مخاصمه است.




برچسب ها : پاسخ به شبهات دفاع مقدس  ,


      
پنج شنبه 93/1/28 10:35 ع

 

پل دویریج

در مسیر جاده عین خوش به پاسگاه چم سری بر روی رودخانه دویریج قرار دارد که در شب عملیات محرم بر اثر بارندگی شدید و جاری شدن سیلابی سهمگین، رودخانه دویرج به طور غیر منتظره‌ای طغیان کرد و 30 تن از رزمندگان لشگر 14 امام حسین (ع) را که در کنار دویرج آماده عملیات شده بودند با خود برد. این پل اکنون به نام شهدای عملیات محرم نام گرفته است.

 




برچسب ها : مناطق جنگی  ,


      
پنج شنبه 93/1/28 10:6 ع

 

قرار گداشته بودیم هرشب یکی از بچه‌‌های چادر رو توی «جشن پتو» بزنیم یه روز گفتیم: ما چرا خودمون رو میزنیم واسه همین قرار شد یکی بره بیرون و اولین کسی رو که دید بکشونه توی چادر. به همین خاطر یکی از بچه‌‌ها رفت بیرون و بعد از مدتی با یه حاج آقا اومد داخل. اول جاخوردیم. اما خوب دیگه کاریش نمی‌شد کرد. گفت: حاج آقا بچه‌‌ها یه سوال دارن. گفت: بفرمایید و .... یه مدت گذشت داشتم از کنار یه چاد رد می‌شدم که یهو یکی صدام زد؛ تا به خودم اومدم، هفت هشتا حاج آقا ریختن سرم و یه جشن پتوی حسابی ...

 




برچسب ها : لبخند بزن برادر  ,


      
   1   2   3   4      >