سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

نوروز که می آمد بچه ها به یاد روزهایی که در کنار خانواده، سال نو را جشن می گرفتند به تکاپو می-افتادند تا لشگر یأس و نا امیدی آنها را محزون و افسرده نکند. بچه ها مقدار زیادی آب را با مقداری شکر قاطی می کردند و به جای شربت به هم تعارف می کردند تا آن روز را با خوشی آغاز کنند. برادری داشتیم به نام عمو جلیل اخباری که ظاهراً سررشته ای از شیرینی پزی داشت. او ضمن تهیه ی شیرخشک و چند عدد کاکائو از فروشگاه و جوشاندن و قاطی کردن آنها با آب و شکر، مشغول درست کردن نوعی شیرینی می شد. بچه های دیگر که در کار حلب بری تبحر داشتند، از حلب های خالی روغن، سینی های مستطیلی شکلی درست کرده تا عموجلیل مایع کاکائویی خود را درون آنها ریخته و آماده بردن کند.
عمو جلیل با ظرافت خاصی کاکائوی سرد و سفت شده را به شکل لوزی می برید و اتاق به اتاق بین بچه ها می گرداند و به آنها تبریک می گفت. بعدها که فروشگاه، اجناس متنوع تری از جمله شیرین عسل آورد، شیرینی های ما نیز متنوع تر شد.




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
پنج شنبه 95/1/12 8:59 ع

کم‌کم زمستان به پایان می رسید و بهار نزدیک بود. ارشد آسایشگاه از عراقی ها اجازه گرفت که برای برگزاری جشن نوروز به تزئین آسایشگاه بپردازیم. با امکانات کم از قبیل کاغذ، زرورق سیگار و مقداری رنگ، آسایشگاه را قدری سرو سامان دادیم و در اسارت به انتظار بهار نشستیم.
در برگزاری مراسم سنتی نوروز که از دیرباز با فرهنگ غنی و پر محتوی اسلام عجین شده است عبارت جالبی نیز نوشتیم و به دیوارها نصب نمودیم که از میان این عبارات دعای « امن یجبین» بسیار چشمگیر بود.
قبل از تحویل سال یکی از مسئولین عراقی وارد آسایشگاه شد و چشمش به این نوشته قرآن برخورد کرد و بسیار برافروخته شود، شروع به داد و بیداد کرد و گفت مگر ما به شما ظلم کرده ایم که شما این آیه را نوشته اید؟
ما به شما پتو، لباس، کفش دادیم حالا ظالم هستیم.
در اینحال یکی بچه ها به خود جرات داد و گفت سیدی این آیه قرآن که بد نیست.
عراقی بیشتر برافروخته شد و گفت: " اگر شما می خواهید قرآن بنویسید که در آن خیر باشد نه آیه ای که مایه شر و بدی است"
بعد دستور داد به هر طریقی که می شود نوشته را پاک کنیم و تعدادی از بچه ها را که در این خصوص فعالیت داشتند تنبیه شوند.
 راوی : علی اکبر علی اکبری ـ تکریت




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:42 ع

مردم شهیدپرور ایران نسبت به انقلاب بی تفاوت نباشید و زینب گونه به راه شهیدان ادامه دهید .
ای جوانان نکند در خواب غفلت ذلت به سر ببریدکه امام حسین(ع) در میدان نبرد درس شهادت به ما داد...
شهید فتح الله میرغفاری




برچسب ها : وصیت نامه شهدا  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:37 ع

امت شهید پرور ایران بدانید که دشمن سیلی خورده از انقلاب ما بیکار نمی نشیند ؛و از حربه های نظامی ، فرهنگی اقتصادی و سیاسی علیه انقلاب اسلامی ما استفاده می کند بیداری گاهی ما را می طلبد تا با حضور به موقع در همه صحنه ها پوزه دشمن را به خاک بمالیم...
شهید علی حسین رنجبر




برچسب ها : وصیت نامه شهدا  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:34 ع

لحظه ای با سید آزادگان حجت الاسلام  ابوترابی :
 بخشی از سخنرانی سید آزادگان در اتاق 13 اردوگاه بزرگ موصل :
«‌‌یا مُقَلِّبَ‌ الْقُلوبِ‌ وَالاَبْصار. یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار. یا مُحَوِّل‌ الحَولِ‌ والاَحْوال. حَوِّل‌ حالَنا اِلی‌ اَحْسَنِ‌ الْحال».
‌‌امیدواریم‌ در سرآغاز سال‌ جدید، خداوند اعمال‌ گذشتة شما را مورد قبول‌ درگاه‌ اقدس‌ حقش‌ قبول‌ کند و از اعمالتان‌ هرچقدر کم‌ داشته‌ باشید، مورد عفو و اغماض‌ قرار بدهد و قدم‌ِ به‌ حق‌ و شایسته‌ای‌ را که‌ برداشته‌اید، مورد قبول‌ درگاهش‌ واقع‌ شود. امیدواریم‌ خوبی‌ها، شایستگی‌ها و قدمِ‌ برحقتان‌ در سال‌ آینده‌ بیشتر بشود و ان‌شاءالله، با موفقیت‌ بیشتر و آزادی‌ توأم‌ با آبرو و عزت،‌ اسارت‌ را پشت‌ سر گذاشته، این‌ بهار، بهار آزادی‌ را به‌ همراه‌ داشته‌ باشد.
‌‌چه‌ خوب‌ است‌ در لحظه‌هایی‌ که‌ می‌خواهیم‌ سال‌ نو را آغاز بکنیم، با دقت،‌ مروری‌ به‌ گذشته‌ بکنیم‌ و با نهایت‌ سعی‌ و جدیت‌ عمل‌ بکنیم. این، موفقیت‌ ما را در سال‌ آینده‌ تضمین‌ می‌کند و همین‌ گونه‌ که‌ می‌گوییم‌ سال‌ آینده‌ پر نعمت‌ و پر برکت‌ باشد، در عمل‌ هم‌ همین‌ طور باشیم.




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:31 ع

در نوروز 68 تعدادی از برادران مقداری بذر عدس را برداشته و اقدام به کاشتن آنها نمودند و آن تعداد برادران که قریب به ده نفر بودند به زحمت بسیار سبزیها را زیر نور می‌برده جهت رشد بیشتر و آنها بطور خیلی مخفیانه سبزیها را زیر لباسهای خود می‌گرفته جهت بردن به زیر نور آفتاب این عمل با تدابیر  بسیار خاص و به گماشتن نگهبان و مأمور انجام می‌شد. بعد از رشد کردن سبزی‌ها گروهبان عراقی در شب تحویل سال آن را دید و سبزی‌ها را شکست و مانع از چیدن سفره هفت‌سین شد.
راوی : آزاده مسعود شفاعت




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:29 ع

یکی از بهترین خاطرات من در زمان اسارت عید سال 1368  بود که تمامی اسرا با درست کردن هفت‌سین‌هایی از سیم‌خاردار، سوزن و غیره به تزئین سفره پرداختند و هنگام شب عید و سال تحویل بچه‌ها بصورت گروهی به دور هر یک از این سفره‌ها جمع شده بودند و تنها چیزی که در آن میان جلب توجه می‌کرد وجود قرآن مجید و پرچم سه رنگ جمهوری اسلامی بود و بعد از سال تحویل یکی از بچه‌ها شروع به قرائت قرآن نمود و بعد از آن بچه‌ها یکدیگر را بوسیدند و به یکدیگر شاد باش می‌گفتند و ایران را به یاد یکدیگر می‌آوردند و بعد با هم گریستند.
راوی : آزاده فضل‌اله امینی




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:26 ع

سال 61،  حاج آقا ابوترابی و تعدادی افسر خلبان که 14 نفر بودند را برای بازجویی به بغداد بردند، بچه‌ها از این جریان ناراحت بودند و برای آنها دعای توسل می‌خواندند.
با دعای خیر اسرا، این برادران را شب عید به اردوگاه آوردند و بچه‌ها به خاطر آمدن آنها خیلی خوشحال شدند. یکی از برادران برای اینکه روحیة بچه‌ها را شاد نگه دارد سفره هفت‌سین درست کرده بود که این سفره تشکیل شده بود از: سکه، ساعت، سنگ، سبزی، سیم‌خاردار، سجاده، قرآن و سیب.
موقع سال تحویل، برادران صمیمانه یکدیگر را در آغوش می‌گرفتند و سال نو را به هم تبریک می‌گفتند. بعد از این، یکی از برادران گفت: «به یاد گلگون کفنان، سرود ملی را با لباس نظامی بخوانیم!» همه لباس‌های نظامی خود را پوشیده و به صف ایستادند و فرمان به جای خود و خبردار صادر شد. آن‌گاه، سرود را به صورت دسته‌جمعی شروع به خواندن کردیم.
 بعد از اتمام سرود، ناگهان در باز شد و سربازان سفاک به آسایشگاه ریختند و با کابل به جان ما اسیران دربند افتادند. آنها می‌زدند و می‌گفتند: «اینجا ایران نیست. اینجا عراق است.» درجه‌داری ایرانی رو به عراقی‌ها کرد و گفت: «من درجه‌دار اینها هستم و مقصر من هستم. اگر قرار است کسی تنبیه شود باید مرا تنبیه کنید.» به این ترتیب غائله خاتمه پیدا کرد.
راوی : آزاده محمود رازقندی




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:23 ع

ماهی شب عید
در یکی از اردوگاه های عراق، در ایام نوروز یکی از برادران از سنگ یک ماهی تراشید و آن را درون ظرف آب انداخت و اسرا هم از این فکر او استقبال کردند. در همین حین یکی دیگر از بچه ها به سرعت به طرف حیاط دوید و پس از چند لحظه با در دست داشتن یک قورباغه کوچک وارد شد و آن را به جای ماهی در ظرف آب انداخت، حرکت قورباغه داخل آب به جای ماهی قرمز شب عید همه را به خنده وا داشت.
راوی : آزاده مسعود پرویز حمیدی




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
یکشنبه 95/1/8 12:21 ع

خرما

جشن سال نو در اردوگاه بسیار جالب و شادی بخش بود. سفره¬های هفت سین را با وسایل موجود تهیه کرده بودیم و به یکدیگر شروع سال نو را تبریک می گفتیم و روبوسی می کردیم.
عید بود و باید جشن می گرفتیم، این جشنها در حفظ و ارتقاء روحیه برادران بسیار مؤثر بود و نیز باعث می گردید، رسوم و سنن کشورمان را زنده نگاه داریم.
من نیز به سهم خود خرمائی را به 52 قسمت یعنی به تعداد برادران تقسیم کردم و بین برادران توزیع نمودم.
برادران با مرور خاطره های شیرین قبل از اسارت و یا بازگوئی لطیفه سعی می کردند تلخی اسارت را به شیرینی آمدن بهار و تحویل سال نو تبدیل نمایند.
راوی : آزاده علی نجفی جوزانی




برچسب ها : خاطرات جانبازان و آزادگان  ,


      
   1   2      >