سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

در جواب همه کسانی که می گویند همسرتان چقدر پول گرفته می گویم :
« ما بعد از شهادت همسرم خیلی چیزها گرفتیم اما پول نبود ،
من از شهادت همسرم صبر زینبی گرفتم ؛
و محمدمهدی فرزندمان سربلندی فرزند شهید بودن را گرفت.
هرچند ما ریالی نگرفتیم ،
اما در مقابل این داشته ها هرچقدر هم پول بدهند ارزشی ندارد ،
چون شهدای مدافع حرم لیاقت شهادت را از حضرت زینب (س) می گیرند ،
و این بر همه داشته های دنیوی ارجحیت دارد ... »
همسر شهید مدافع حرم مهدی حیدری




برچسب ها : مدافعان حرم  ,


      
سه شنبه 97/11/16 9:40 ص

ماجرای یک عذرخواهی
گفتش: میشه صداش کنید. گفتم: این دیگه چی می‌خواد در خونه ما؟ بچم با حزب الهی‌ها سروکار نداره بچه ما که ژیگولیه. به پسرم گفتم: بابا برو دم در! یکی کارت داره. پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم؛ قبل از خداحافظی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت! به پسرم گفتم: بابا ایشونو می‌شناختی؟ گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون می‌رفتم ایشون با ماشینش عبور کرد آب زیر تایر ماشینش ریخت رو شلوار من، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم، ایشون ایستاد اومد پایین. بابا نیم ساعت از من داشت عذرخواهی می‌کرد! «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود». دیگه نگفت من یک چشم ندارم، اصلاً نصف این‌ور رو نمی‌بینم. بعد از عذرخواهی گفت: «پسرم میشه این آدرس خونتون رو به من بدی.» با ترس‌ولرز دادم، الآن اومده بود در خونه، برام یه شلوار جین هدیه آورده.
منبع: خبرگزاری مشرق
شهید مدافع حریم اهل‌بیت (ع)، سعید سیاح طاهری




برچسب ها : مدافعان حرم  ,


      
وصیت نامه شهید مدافع حرم (26)؛ شهید علی شاه سنایی
شهادت لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال و رفتار و اخلاص، خود را اندازه آن کنیم، ان شاءالله. پروردگارا، من با تو عهد بستم که در دنیا به فرمان تو باشم. شهادت بر یگانگی و توحید تو می دهم که جز تو خدایی نیست.
از خدا بخواهید به همه ما اشک چشم و دل مناجات عطا کند

شهادت لباس تک سایزی است که ما باید با اعمال و رفتار و اخلاص، خود را اندازه آن کنیم، ان شاءالله.

پروردگارا، من با تو عهد بستم که در دنیا به فرمان تو باشم. شهادت بر یگانگی و توحید تو می دهم که جز تو خدایی نیست. تو یگانه و بی همتایی، تو یکتا و شریکی نداری. گواهی می دهم که بهشت و جهنم حق است و موجود؛ و اقرار می کنم که حساب و کتاب و میزان و صراط حق است.

خدایا، تو را سپاس می گویم این لیاقت را به من عطا نمودی که پی به عظمت تو ببرم و حق را از باطل تشخیص دهم. آن گاه خانه و زندگی را رها کنم و به سوی تو هجرت نمایم و در صف رزمندگان و جهادگران راه تو حضور یابم و از مظلومان عالم دفاع کنم.

خدایا، امید آن دارم که سرخی خونم، سیاهی گناهانم را غسل دهد و پاک شدن از گناه موجب آن شود که در جمع شهدای اسلام سرافکنده نباشم.

در این راه کسی من را مجبور نکرد که از پدر و مادر عزیزتر از جانم و از همسر مهربان و یار و یاورم در سختی ها و اقوامم چشم بپوشمف بلکه تنها برای رضای خداو پیروی از ولایت فقیه و دفاع از مظلوم و نابودکردن دشمنان اسلام.

ای مردم، این جانها از خودمان نیست، آن را خداوند تبارک و تعالی به ما داده و روزی هم از همه می گیرد. پس اگر این بدن ها برای مرگ آفریده شده است، که چه بهتر که انسان در راه خدا کشته شود.

و اما برادران و خواهران دینی؛

به شما سفارشی می کنم که به پیروی از ولایت فقیه و گوشش دادن و عمل بی قید و شرط به فرمایشات ایشان و احترام به پدر و مادر که خیلی به گردن ما حق دارندف خواندن زیارت عاشورا، من خود هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم، نتیجه آن را در زندگی دیدم و از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و دل مناجات عنایت کند، مخصوصا در مجالس روضه امام حسین (ص) اما پدر و مادر عزیز؛

من می دانم شما را با چه زحمتی مرا بزرگ کردید. من هر چه دارم، به خاطر روزی حلالی است که شما سرسفره آوردید و تلاش کردم که شما را از خود راضی کنم اما نتوانستم و از شما می خواهم مرا حلال کنید و در نبود من صبر کنید و صبور باشید، مانند امام حسین (ص) و حضرت زینب (س).

و به خود افتخار کنید که چنین فرزندی تقدیم انقلاب کردید. من هم قول می دهم که اگر اختیار داشته باشم، شما را شفاعت کنم. و اگر خواستید در مراسم من گریه کنید، برای جوان امام حسین (ص) و شهدای دشت کربلا گریه کنید.

و بعد از من هوای همسر و فرزندم زهرا کوچولو را داشته باشید و صحبتی با همسر مهربانم؛

شما هم مرا حلال کنید. در این چند سالی که با هم بودیم، از شما جز احترام و بزرگی و پاک دامنی ندیدم. و از شما تشکر می کنم که یار و یاور من در سختی ها و رسیدن به خدا بودی. و از پدر و مادر هم تشکر می کنم که چنین دختری تربیت کردند.

و از شما می خواهم که زهرا کوچولو، نور چشم من را مانند خودت تربیت کنی و مسایل دینی را به او آموزش دهی و هوای پدر و مادرم را داشته باشی و در نبود من صبور باشی و خواهش می کنم که در مراسمم خود را کنترل کنی و الگو باشی. من هم شما را فراموش نخواهم کرد.

ای مهربان ترین همسر دنیا، خیلی دوستت دارم و شما را به خدای بزرگ می سپارم و امیدوارم که حضرت زهرا (ص) شما را شفاعت کند.

ای همکاران و پاسداران سبزپوش؛

به خود افتخار کنید که در این نهاد مقدس مشغول به خدمت و در صف رزمندگان و جهادگران هستید. و دعا کنید که همگی عاقبت به خیر شویم. و از شما می خواهم که این حقیر را حلال کنید، مخصوصا بچه های با مرام گروهان تخریب و 20 روز از مرخصی های استحقاقی من را به خاطر کم کاری ها و کارهای شخصی که در وقت اداری انجام داده ام، کم کنید. اگر شهادت قسمتم شد، مرا در گلستان شهدا دفن کنید.

خواهر و برادران خوبم؛

شما مرا حلال کنید و سعی کنید در همه شرایط باعث سربلندی پدر و مادر باشید و جای خالی مرا در خانه برای پدر و مادر پر کنید. و در خانه با صدای بلند اذان بگویید و قرآن بخوانید و احترام پدر و مادر را فراموش نکنید که بهشت زیر پای مادران است و در مراسم من آبروداری کنید و هر کس در مراسم من شرکت کرد، احترام کنید.

و شما رفقا و بچه های محل و بچه های هیئت آل یاسین؛

قدر این جلسه ها را داشته باشید و سعی کنید در این جلسه ها شرکت کنید و شما را وصیت می کنم که در مورد دیگران قضاوت نکنید، ما همه در حال امتحان هستیم. امیدوارم که موفق باشید و این بنده حقیر را هم حلال کنید.

ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم

جز پسر فاطمه ارباب نداریم.

الحقیر علی شاه سنایی




برچسب ها : وصیت نامه شهدا  , مدافعان حرم  ,


      
سه شنبه 96/8/30 11:11 ع
گذرے بر سیره شھید
محمدرضا وقتے ?ه عازم سوریه بود مهمترین نگرانے اش این بود ?ه مثل هر سال دهه محرم اینجا نیست و نمی تواند به هیئت برود در تماس هایے که با ما و خانواده داشت هم همیشه این ناراحتی را بیان می?رد ی?ی از شب های محرم به هیات میثاق باشهدا رفتیم استاد پناهیان آن شب از اخلاص میگفت بعد از اتمام هیات محمدرضا تماس گرفت و به او گفتم امشب خیلے به یادت بودیم انگار ?ه رزق او بود ?ه بـہ او صحبتهای آقای پناهیان را منتقل ?نم گفتم محمدرضا اگر میخواهے شهید بشے باید خالص بشے آخرین تماسش با مادرش سپرد ?ه دعا ?ن شهید شوم و مادر هم به او گفته بود برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشے محمد رضا در جواب بـه مادرش گفته بود این دفعه واقعا دلم رو خالص ?ردم و هیچ دلبستگی به هیچ چیزی ندارم الان دیگه سب?بار سب?بارم تخففوا تلحقوا سب?بار شوید تا برسید شرط شهادت خلاصه شده در همین جمله امیرالمومنین علی علیه السلام سب?بار شدن خالص شدن و شهدا این را خوب فهمیدند و عمل ?ردند
شھیدمحمدرضادهقان



برچسب ها : مدافعان حرم  ,


      
   1   2   3      >