سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات دفاع مقدس (جبهه و جنگ)،کرامات شهدا
درباره ما
خلیل رنجبر[18]

این وبلاگ در جهت ابراز ارادت به شهیدان هشت سال دفاع مقدس طراحی و سعی در ارائه مطالب ناب و مستند را دارد . امیدوارم که راضی باشید و از نظرات سازنده تان این حقیر را بهره مند گردانید. در ضمن این وبلاگ در پایگاه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و در سایت پیوندها جزو سایت های مفید قرار گرفته است. peyvandha.ir/1-5.htm

ویرایش
جستجو


وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها

یک روز علی پور به من گفت :

در کودکی معلمی داشتم او را خیلی اذیت می کردم .

حالا هر طور شده باید او را پیدا کرده و از خود راضی کنم .

زیرا حق معلمی بسیار سنگین است .

منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 32000 شهید استانهای خراسان




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      
پنج شنبه 94/10/3 6:30 ع

نام عملیات:

    والفجر 4

    زمان عملیات:

    27 مهر 1362

    مکان عملیات:

    منطقه شمالی شهر پنجوین عراق در جبهه شمالی جنگ

    ارگان عمل کننده:

    سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی

    تلفات دشمن:

    (کشته، اسیر، زخمی)19000

    اهداف عملیات:

    آزاد سازی بخشی از میهن اسلامی و ارتفاعات مهم منطقه ، تصرف پیشرفتگی دشت شیلر ، مسدود ساختن راه ورود گروهک های ضد انقلاب که از طریق دشت شیلر انجام می شد ، تصرف پادگان پنجوین و گرمک عراق و خارج ساختن مریوان از زیر دید و تیر دشمن     




برچسب ها : کارنامه عملیات ها  ,


      

خاطره از شهید سپهبد صیاد شیرازی

قرار بود بهش درجه ی سرلشکری بدهند.

گفتیم: خب به سلامتی، مبارکه بابا.

خندید.

تند و سریع گفت: خوش حالم.

اما درجه گرفتن، فقط ارتقای سازمانی نیست.

وقتی آقا درجه رو بذارن رو دوشم،

حس می کنم ازم راضیَن.

وقتی که ایشون راضی باشن،

امام عصر هم راضیَن.

همین برام بسه.

انگار مزد تمام سال های جنگ رو یک جا به م دادن.

یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 44




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      

آقا هادی علاقه بسیار زیادی به حفظ قرآن و خواندن آن کتاب مقدس داشت.

 هر شب ایشان برای نماز شب و عبادت ساعت را کوک می کرد تا به موقع بیدار شود.

 بعد از شهادت در همان اتاق که نماز شب بر گزار می کرد در همان ساعت از نیمه شب چراغ اتاق روشن میشد!

منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان

 




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      

عروسیش بود

کارت ها رو که تقسیم میکرد

یک کارت برای امام رضا، مشهد.

یک کارت برای امام زمان، مسجد جمکران.

یک کارت برای حضرت معصومه، قم.

 این یکی را خودش برده بود انداخته بود توی ضریح.

« چرا دعوت شما را رد کنیم؟

چرا به عروسی شما نیاییم؟

کی بهتر از شما؟

ببین همه آمدیم.

شما عزیز ما هستی. »

 حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمده بود به خوابش، درست قبل از عروسی!

یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 84




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      
سه شنبه 94/10/1 4:21 ع

 

هرگاه اکبر آقا نام مقدس امام حسین (ع) را می شنید،

اشک از چشمانش جاری می شد.

 عزاداری او با بقیه فرق می کرد.

یک بار یکی از بچه ها پرسید:

«چرا این قدر سینه می زنی؟»

اکبر گفت: «عشق اهل بیت (ع) یعنی این. در آن دنیا، اگر از من بپرسند با این دست و سینه چه کرده ای خواهم گفت برای آقایم امام حسین سینه زده ام.

منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:128

 




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      

دهه ی محرم توی خانه مان مجلس می گرفتیم.

گاهی بهش می گفتم:

 «بچه ها رو راه نده. کفش و جورابشون بو می ده، بزرگ ترها رو اذیت می کنه.»

می گفت: «خانوم، این کفش و جوراب ها رو باید بوسید و برد گذاشت کنار اتاق.?

یادگاران، جلد 15 کتاب شهید حسن امیری (عموحسن) ، ص 5

 




برچسب ها : یاد و خاطره شهدا  ,


      
<      1   2